شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام
سهیل سر زده گفتی مگر ز سمت یمن |
|
ز برج خیمه برآمد چو قاسم بن حسن |
نوشتهاند حسن بن على علیه السلام چند پسر داشت که اینها همراه ابا عبد الله آمده بودند.یکى از آنها جناب قاسم بود.امام حسن علیه السلام پسر ده سالهاى دارد که آخرین پسر ایشان است،و این بچه شاید از پدرش یادش نمىآمد چون وقتى که پدرش از دنیا رفت گویا چند ماهه بوده است،در خانه حسین بزرگ شد.
ابا عبد الله به فرزندان امام حسن خیلى مهربانى مىکرد،شاید بیش از آن اندازه که به پسران خودش مهربانى مىکرد چون آنها یتیم بودند و پدر نداشتند.این پسر اسمش عبد الله و خیلى به آقا علاقهمند است،و آقا به زینب سپرده است کهادامه مطلب...
پس از شهادت خاندان عقیل حضرت امّ المصائب، عقیله بنی هاشم (ع) دو فرزندش عون و محمد را برای جانفشانی به محضر حضرت ابا عبدالله (ع) فرستاد.
در تاریخ آمده این دو بزرگوار فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند.
ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد: ادامه مطلب...
زینب ای آینه ی مادر من ای شریک من و غم پرور من
دلِ آیینه ز خون رنگ شده چه کنم عرصه به من تنگ شده
از غم و غصه مشوّش شده ام همچو اسفند در آتش شده ام
زخم ها بر جگرم تاخته اند مثل من بی پسرت ساخته اند
جان رسیده به خدا بر لب من تو و داغ دو پسر، زینب من
زخم خوردند و ز هم پاشیدند با لب تشنه به خون غلتیدند
دو ذبیحت هدف تیر شدند طعمه ی نیزه و شمشیر شدند
ادامه مطلب...
(قدیمترین مأخذ تاریخى دربارة حضرت رقیّه علیهاالسلام )
1
مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:
عالم جلیل ، شیخ محمّد على شامى که از جملة علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود: جدّ امّى بلاواسطه من ، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقى ، که نسبش منتهى مى شود به سیّد مرتضى علم الهدى و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.
شبى دختر بزرگ ایشان جناب رقیّه بنت الحسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمود به پدرت بگو به والى بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده ، و بدن من در اذیّت است ؛ بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.