پیامها و شوخیهای فریبنده، اخبار یا هشدارهایی دروغین و اشتباهی هستند که سعی دارند مخاطبین خود را بنابه دلایل مختلفی مثلا صرف وقت گذرانی، شوخی و سرگرمی و تفریح و یا حتی امتیاز گرفتنها یا ترور شخصیت و مشهور شدن و بر سر زبانها افتادن و یا شیادی و دزدی فریب دهند به طوری که مخاطبین در فضا و شرایطی قرار گیرند که چیزی که در اصل غیر واقعی و دروغین است را حقیقی و واقعی تصور کنند و بپذیرند. مثلا در طی سالهای 1700 میلادی داستانی چنین بین مردم افتاده بود که پاپ جان پل هشتم در سفر بوده است (از سنت پیترز به لاتران میرفته) و از جایی عبور میکرده، ناگهان مجبور میشود برای اینکه نوزادی به دنیا آورد کاروان را در بین راه متوقف کند، این داستان میخواهد به خواننده یا شنونده این را القا کند که پاپ جان(John) پل هشتم مرد نبوده، بلکه زنی بوده است به نام پاپ جوان (Joan) پل هشتم. از آن سالهای دور و دراز تا به امروز، از این جور داستانها و پیامها در میان مردم دنیا بسیار بوده و بسیاری هم توسط فولکلوریستها به ثبت رسیده است. یادم میآید شش هفت یا هشت سال پیش، پیامی از طریق اینترنت دریافت کردم که شاید بسیاری از شما هم آن را دریافت کردهاید در آن زمانها و به یاد دارید. موضوع یا subject آن پیام که به صورت پست الکترونیک ارسال شده بود این بود که : «آخرین بدرود گابریل گارسیا مارکز» - به سادگی تمام، چنان متاثر شده بودم که بدون تحقیق و پرس و جو از کم و کیف خبر، پس از خواندن پیام آن را فوری برای چند تن از دوستانم فرستادم. بعدا که فرصتی یافتم (درست چند ساعت بعد) بر روی اینترنت به تحقیق پرداختم و با تعجب فراوان دیدم که هیچ سایت خبری مهمی در آن زمان مثل سی ان ان یا بی بی سی چنین خبر مهمی را منعکس نکردهاند؛ حقیقت را یافتم و فهمیدم که چطور گول خوردهام و دستم انداختهاند، دوستی قدیمی که این متن را برایم ارسال کرده بود را از جریان مطلع ساختم و با نوشتن پیامی در خصوص پیامها و شوخیهای فریبنده Hoax دوستانم را از قضیه آگاه کردم. این برای من درسی شدکه هیچگاه مطلبی را بی مطالعه و تحقیق بر روی اینترنت قرار ندهم و ارسال نکنم. گابریل گارسیا مارکز زنده بود و این شوخی طولی نکشید که عمرش را از دست داد و مرد.
میشنویم یا میخوانیم که برای پلیس پیامهایی ارسال شده است که بمبی در مکانی کار گذاشتهاند، در حالی که چنین بمبی اصلا در کار نیست، چنان جایی هم شاید اصلا وجود نداشته باشد. میشنویم یا میخوانیم (مثلا در نامههای الکترونیکی از افراد ناشناس یا بواسطهی دوستان و آشنایانمان) که ویروس کامپیوتری خطرناکی بر روی اینترنت در حال گسترش و ازدیاد است. در پیامهایی این چنین، از مردم خواسته میشود که یک یا چند فایل (اکثرا حیاتی) را از روی کامپیوترهایشان پاک کنند تا کامپیوترشان به این ویروس آلوده نشود. نویسندگان این پیامها برای اینکه به متن خود اعتبار بدهند ممکن است از خبرگزاریها یا شرکتهای معتبر و فعال در زمینهی کامپیوتر و نرمافزارهای ویروسیاب یا اینترنت نام ببرند، مثلا میگویند به گزارش سی ان ان ... یا مایکروسافت اعلام کرده است که ... یا اینکه سایت مک افی در اطلاعیهای گفته است که ... نباید اینها را جدی گرفت و نباید این پیامها را پخش کرد اکثر این پیامهای به اصطلاح هشدار دهنده پیامها و شوخیهای فریبندهای هستند که برای تفریح یا سرگرمی یا اذیت و آزار مردم نوشته و توزیع شدهاند.
متداول ترین پیامها و شوخیهای فریبنده یا Hoax ها، پیامهایی هستند که مثلا وجود یا پخش سریع ویروسها را هشدار میدهند و این پیامها اکثرا در انتها از مخاطب یا گیرنده پیام میخواهند که این خبر را هر چه سریعتر برای دوستان و آشنایان خود فوروارد کنند. به این ترتیب، این پیامها به راحتی و به صورتی انبوه توزیع میشوند و با حالتی تصاعدی باعث از کار افتادن یا ایجاد وقفههای طولانی در سیستمها و سرورها بر روی اینترنت میشوند، همان چیزی که شاید قصد و غرض ارسال کننده اصلی این پیام به ظاهر هشدار دهنده بوده است.
درباره پیامها و شوخیهای فریبنده (Hoax) سایتهای متعددی بر روی اینترنت وجود دارد، از نظر من، سایت about.com منابع خوبی دارد از جمله خبرنامههای متعدد و معتبری که در این زمینهها اطلاعرسانی میکنند. آن دسته از دوستانی که مایل باشند مثالهای متعدد و متنوعی از این جور پیامها را در سیصد سال گذشته مطالعه کننند، به نظرم بهترین و جالب ترین و جدی ترین و جامع ترین سایت از لحاظ اطلاعات، موزهی پیامها و شوخیهای فریبنده (Hoaxes) است. این سایت تا زمان انتشار این مطلب متاسفانه بنا به دلایلی نامشخص برای ما و البته حتما مشخص برای قوه قضائیه و فراهم آورندگان خدمات «دسترسی به این سایت ممنوع است!» و نه اینترنت، در ایران فیلتر شده است!
جالب است بدانید که وقتی با روابط عمومی قوه قضائیه تماس گرفتم و ماجرای اعصاب خردکن فیلترینگ را برایشان تشریح کردم به من گفتند که ما چنین دستوری ندادهایم که این سایتها مسدود شوند!! ما خودمان هم به هنگام استفاده از اینترنت همین مشکلاتی را که شما میگویید داریم !!
آنچه در اینباره برایتان مینویسم عین حقیقت است و این اتفاقی است که برای من افتاده است، نه شوخی میکنم و نه اینکه میخواهم افسانه پردازی کنم. ما برای دریافت این علامتهای مسخرهی این اقایان - علامت «دسترسی به این سایت ممنوع است!» ها را میگویم – و نه برای استفاده از اینترنت و جستجو در آن - از وقت و زمان خودمان و از برق، تلفن، اینترنت، استهلاک دستگاهها، خرید، حفظ و نگهداری سخت افزار و نرمافزارها و امنیت سیستمها و ... - هزینه میکنیم و این پولهای بی زبان بی آنکه ما و این مردم (علی الخصوص جوانان، دانشآموزان، دانشجویان، معلمین، استادان دانشگاهها، دانشمندان، روزنامهنگاران و محققین و پژوهشگران و ... ظاهرا برخی مسئولین و باز ظاهرا حتی در قوه محترم قضائیه) را به جوابی برساند از جیب ما و این مردم بیچاره خارج و به جیب آن آقایان و آن دم و دستگاههای عریض و طویلشان وارد میسازد! در ازای چه؟ هیچ! با هر لحظه لحظه زمانی که به دریافت و مشاهدهی آن علامت نه چندان زیبا و دلچسب «دسترسی به این سایت ممنوع است!» میگذرد!
قاضی: متهم سرجایش بنشیند! ما هم همین مشکل را داریم ...