1 . عباس بن علی بن ابیطالب: وی که بعدها نسل و نوادگانش او را سقّامینامیدند، مردی زیباچهره و بلند قامت بود که وقتی سوار اسب میشد،پایش به زمین میرسید. عباس پرچمدار سپاه امام حسین ـ علیه السلام ـ بود وآنچنان که امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده است قاتلان وی زید بن رقاد جَبنّی وحکیم بن طفیل سِنْبسی از قبیله طی بودند. وی زمان شهادت 34 سالداشت.
شیخ مفید نوشته است: وقتی عباس فراوانی کشتههای یاران امامحسین ـ علیه السلام ـ را دید، به برادران خود یعنی فرزندان امالبنین گفت:پیش بروید تا ببینم که برای خدا و رسولِ او نصیحت کردید. پس از آن همراهحسین بن علی به سمت فرات رفتند تا آب بردارند که سپاه عمر بن سعد مانعآنان شدند. اینجا بود که یکی از کوفیان تیری انداخت که به دهان امام حسین ـعلیه السلام ـ اصابت کرد. امام با دست خود آن تیر را بیرون کشیده، خونش رابه آسمان پرتاب کرد و در حق دشمن نفرین کرد. در این وقت، دشمن عباس رامحاصره و از امام حسین ـ علیه السلام ـ جدا کردند. عباس یک تنه میجنگید تاافتاد. زمانی که افتاد و به دلیل جراحات نتوانست حرکت کند، زید بن ورقاء وحکیم بن طفیل او را کشتند. بلاذری در جای دیگری میگوید: برخی برآنند کهحرملة بن کاهل اسدی والبی، با کمک گروهی از سپاه، عباس بن علی بنابیطالب را کشته، بدنش را پایمال کردند (و تعاوروه)؛ آن گاه حکیم بن طفیلطائی لباس عباس را از تنش درآورد. همین حرمله تیری هم به امام حسین ـعلیه السلام ـ انداخت که به لباس آن حضرت اصابت کرد. ابوالفرج اصفهانی بهنقل از امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ مینویسد: مادر این چهار فرزندـ امالبنین ـ به بقیع میآمد و نالهها و گریههای سوزناکی سر میداد؛ به طوری کهمردم اطراف او اجتماع میکردند؛ حتی مروان بن حکم برای تماشا میآمد ودر کنار بقیه به ناله و ندبه او گوش فرا میداد. ابوالفرج خبری هم از قاتل عباسنقل کرده است که بعدها صورتش سیاه شده، میگفت: این پس از آنی بود که جوانی از بنی هاشم را که روی پیشانیش آثار سجود بوده، به قتل رساند.
2 . جعفر بن علی بن ابیطالب: (فرزند امّ البنین نوزده ساله) توسط هانی بنثُبَیت حضرمی کشته شد. در روایت امام باقر ـ علیه السلام ـ آمده است کهخولی بن یزید اصبحی، قاتل جعفر بن علی بوده است.
3 . عبدالله بن علی بن ابیطالب: (فرزند امّ البنین و 25 ساله) وی به دست هانیبن ثُبَیت حضرمی کشته شد. بلاذری نیز همین شخص را کشنده عبدالله بنعلی دانسته و افزوده است که وی سر او را آورده بود.
4 . عثمان بن علی بن ابیطالب: (فرزند امّ البنین). وقتی به میدان رفت، ابتداخولی بن یزید تیری به او زد و سپس مردی از طایفه ابان بن دارم او راکشت.مادر هر چهار نفر گذشته، امالبنین عامریه از آل وحید بود. دینوری بااشاره به این مطلب مینویسد: اینان از برابر امام حسین ـ علیه السلام ـ عبورکردند (یقونه بوجوههم و نحورهم) و سر و گردن را سپر بلای او قرار دادند.آنگاه هانی بن ثبیت بر عبدالله حمله کرده او را کشت. آنگاه بر جعفر حملهکرد، او را نیز کشت. [خولی] بن یزید اصبحی
جهم تیری به عثمان بن علی زد واو را کشت. سپس سر او را از تنش جدا کرده نزد ابن سعد آورد و جایزهخواست. ابن سعد گفت: از امیرت ـ یعنی ابن زیاد ـ بگیر. نوشتهاند: عثمانهمچنان اطراف امام حسین ـ علیه السلام ـ بوده، در دفاع از او میجنگید و هرطرف که امام میرفت، او هم میرفت تا کشته شد.
5 . ابوبکر بن علی بن ابیطالب: ابن سعد از قاتل او یاد نکرده، اما دینوری نوشته است که وی با تیر عبدالله بن عقبة الغنویبه شهادت رسید. ابومخنفخبر کشته شدن وی را آورده اما افزوده است: و قد شُکّ فی قَتَله. از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده است که وی به دست مردی از طایفه همدان کشته شد.
6 . محمد اصغر بن علی بن ابیطالب: وی نیز به دست مردی از طایفه ابان بندارم کشته شد. این خبر از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده است.
7 . علی اکبر: (فرزند املیلی و متولّد در زمان عثمان) بن حسین بن علی کهتوسط مرة بن منقذ بن نعمان عبدی [عبدالقیس] کشته شد. ابومخنف، بلاذری و دینوری میگویند: نخستین کشته از اهل بیت، علی اکبر بود. ابن اعثمنخستین شهید را از این خاندان عبدالله بن مسلم بن عقیل دانسته است. ابن سعد مینویسد: مردی از اهل شام، علی اکبر را صدا کرد. مادر علی اکبر، آمنةدختر ابومرة فرزند عروة بن مسعود ثققی بود. مادر آمنه، دختر ابوسفیان بود.این مرد شامی به جهت خویشی علی اکبر با آلابیسفیان گفت: تو قرابتی بایزید داری. اگر بخواهی تو را امان میدهیم؛ هر کجا دوست داشتی میتوانیبروی. علی اکبر پاسخ داد: لقرابة رسول الله (ص) کانت أولی أن تُرْعَی منقرابة أبیسفیان. آنگاه این رجز را خواند:
أنا علیُّ بن حُسَین بن علی
نحن و ربّ البیت أولی بالنبیّ
تاللّه لا یَحْکُم فینا ابن الدعّی
أضرب بالسّیف أُحامی عن أبی
تاللّه لا یحکم فینا ابنُ الدّعی
وی سپس به سوی دشمن رفت. (گویا دست کم یک بار حمله کرد و نزد پدرب ازگشت و مجددا حمله کرد. در این وقت) مردی از عبدالقیس با نام مُرّة بنمنقِذ بن نعمان در حالی که علی اکبر نزدیک پدرش ایستاده بود بر او حمله کردو ضربتی سخت بر وی وارد آورد. امام حسین ـ علیه السلام ـ نزد فرزندشآمد و گفت: قتلوک یا بُنیّ! علی الدنیا بعدک العفا، ای فرزندم تو را کشتند. بعد ازتو خاک بر سر دنیا؛ آنگاه او را به خود چسباند تا آن که از دنیا رفت. با شهادتعلی اکبر، زینب (س) سراسیمه از خیمه بیرون آمد و فریاد میزد: وا أُخیّاه!یابن أُخیّاه! وی آمد تا خود را روی جنازه علی اکبر انداخت. امام حسین ـ علیهالسلام ـ دستش را گرفت و او را به خیمه بازگرداند. آنگاه به جوانانی که نزدیکش بودند فرمود: برادرتان را بردارید. آنان او را برداشته در برابرخیمهای که در مقابلش میجنگیدند، گذاشتند. مطالب فتوح تا اندازهای بامنابع دیگر متفاوت است و دشواریهایی دارد. وقتی علی اکبر که به نقل ویهیجده ساله بوده، به میدان رفت، امام حسین ـ علیه السلام ـ سر بر آسمان برداشت و گفت: الّلهم أشْهِد علی هؤلاء القوم! فقد برز الیهم غلام أشبه القومخَلقًا و خُلقًا و مَنطقًا برسول اللهّ. علی اکبر به میدان رفت، جنگید تا آن که شامیان از دست او به ناله و فغان آمدند.علی اکبر که جراحات فراوانی برداشتهبود، به سوی پدر بازگشت و اظهار کرد: چندان تشنه است که نزدیک است ازتشنگی بمیرد! امام حسین ـ علیه السلامب ـ گریه کرد و فرمود: عزیزم! قدریدیگر بجنگ؛ به زودی از دست جدّت سیراب خواهی شد. علی اکبر حمله کردتا کشته شد.
8 . عبداللّه بن الحسن بن علی ـ علیه السلام ـ : مادر وی دختر سلیل بن عبدالله(برادر جریر بن عبدالله بجلی) بود. به نقل از امام باقر ـ علیه السلام ـ قاتل ویحرملة بن کاهل اسدی بوده است. ابن اعثم از رجز و شهادت او یاد کرده است:
ان تُنْکرونی فأنَا فَرْع الحسن
سِبْطُ النبیّ المصطفی و المؤتمن
9 . جعفر بن حسین بن علی.
10 . ابوبکر بن الحسن بن علی: دو نفر اخیر به دست عبدالله بن عُقْبة الغنویکشته شدند. روایت امام باقر ـ علیه السلام ـ در باره ابوبکر بن حسن نیز چنیناست. عُمَری نسّابه، عالم قرن پنجم نوشته است که ابوبکر کنیه عبدالله بنحسن بوده که در کربلا کشته شد و خونش در بنی غنی است و حسین بن علی ـعلیه السلام ـ سکینه را به عقد وی درآورده بود.
11 . عبدالله بن حسین: (فرزند رباب دختر امرؤالقیس) توسط حرملهکاهلیاز طایفه بنیاسد کشته شد. ابن سعد در جای دیگری در باره عبداللهنوشته است: کودکی از کودکان حسین دوید تا آن که در دامان امام حسین ـ علیهالسلام ـ نشست؛ در این وقت مردی تیری انداخت که به گلوی او اصابت کردو او را کشت. در این وقت حسین گفت: الّلهم انّ کنْتَ حبسْتَ عنّا النّصر،فاجعَلْ ذلک لما هو خیر فی العاقبة و انْتَقِم لنا من القوم الظّالمین.
بلاذری هم از عبدالله بن حسین یاد کرده است که حرملة بن کاهل والبی تیریبر او انداخت و او را کشت. ابومخنف مینویسد: زمانی که حسین بن علینشست (و نتوانست روی پا بایستد و نبرد کند) کودکی به سمت وی آمد وروی زانوی آن حضرت نشست که گویند عبدالله بن حسین بوده است.ابومخنف میگوید: عقبة بن بشیر اسدی به من گفت: امام باقر ـ علیه السلام ـ بهمن فرمود: یک خون از ما در میان شما بنی اسد هست. من گفتم: خدای شما رارحمت کند، گناه من چیست؟ و آن خون کدام است؟ امام باقر ـ علیه السلام ـفرمود: کودکی از حسین به سوی او آمد و در دامن او نشست؛ در همان حالیکی از شما بنیاسد تیری انداخت و او را کشت. امام حسین ـ علیه السلام ـخون را گرفت و وقتی دستش پر شد، آن را به آسمان پرتاب کرد و گفت: خدایااگر نصرت خود را بر ما نفرستادی این را در جایی که خیر است قرار ده و انتقامما را از ستمکاران بگیر.
ابن سعد جای دیگری از فرزند سه ساله امام حسین ـ علیه السلام ـ یاد میکندکه در جریان تیرباران عمومی دشمن به سمت امام حسین ـ علیه السلام ـمیآمد، و آن گاه که تیرها از چپ وراست حضرت رد میشد، تیری به اینکودک اصابت کرد. کسی که تیر زد عقبة بن بشر اسدی بود.
به احتمال آنچه در باره عبدالله بن حسین گفته شده، مربوط به کودکی از امامحسین ـ علیه السلام ـ است که در برخی از منابع، همان علیّ بن الحسینالاصغر است که میان شیعیان به همین نام شهرت دارد. اما نقلی که در میانشیعه رایج است، از فتوح ابن اعثم گرفته شده و در مآخذ کهن دیگر نیامدهاست. ابن اعثم مینویسد: در این وقت برای حسین کسی نماند جز یک بچههفت ساله و بچه شیرخوار دیگر. امام حسین ـ علیه السلام ـ نزدیک خیمه آمدو گفت: این طفل را به من بدهید تا با او وداع کنم. بچه را گرفت، او را بوسیدو گفت: ای فرزندم! وای بر این مردم، وقتی که در قیامت، خصم آنان محمدباشد. در این وقت تیری زدند که به گلوی علی اصغر خورد. امام حسین ـ علیهالسلام ـ از اسب پایین آمد؛ با شمشیر خود جایی را حفر کرده، بر او نمازخواند و دفنش کرد. بعد ایستاد و اشعاری خواند که هفده بیت است! یعقوبیاشارهای اجمالی به این رخداد دارد. وی مینویسد: طفلی را که همان ساعتمتولد شده بود! به دست امام حسین ـ علیه السلام ـ دادند تا در گوش او اذانبگوید. در همان حال تیری آمد و در گلوی آن بچه فرو رفت. امام حسین ـ علیهالسلام ـ تیر را درآورد و گفت: واللّه لانت أکرم علی اللّه من النّاقة. به خداسوگند ارزش تو از ناقه (صالح) بیشتر است. در ارشاد شیخ مفید در این بارهمطلبی نیامده است. عمری نسابه، عالم علوی نسب شناس قرن پنجم هجری نیز دو علی برای امام حسین ـ علیه السلام ـ میشناسد. علی اکبر که در طف بهشهادت رسید و علی اصغریعنی امام سجاد ـ علیه السلام ـ که زنده ماند.
به هر روی، این که عبدالله بن الحسین، یعنی همان که به گفته مورخان در دامان پدر در کربلا توسط حرمله تیر خورد و به شهادت رسید، همان علی اصغرباشد، کاملا محتمل است؛ به ویژه که نامگذاری به «علی» بیش از آن که نام کودک باشد، برای تیمّن و تبرّک به نام جدشان بود که برای فرزندان بکارمیرفت و همزمان میتوانست نام عبدالله را نیز داشته باشد. البته این یک احتمال است. شیخ مفید از عبدالله بن حسن بن علی یاد کرده است که در وقتتنهایی امام حسین ـ علیه السلام ـ به سوی آن حضرت دوید. امام حسین ـ علیهالسلام ـ از زینب (س) خواست تا او را نگاه دارد؛ اما کودک گفت که از عمویشجدا نمیشود. وقتی ابجر بن کعب خواست شمشیری به امام بزند، کودکدستش را بالا آورد. شمشیر به دستش خورده، قطع شده و به پوست آویزانشد. این روایت در لهوف نیز آمده و در تصریح شده است که حرملة او را که دردامان عمویش نشسته بود، با تیر زد. در زیارت ناحیه مقدسه هم آمده است: السلام علی عبداللّه بن الحسن الزّکی لعن الله قاتله و رامیه حَرْملة بن کاهلالاسدی. آیا ممکن است عبدالله بن حسین، همان عبدالله بن حسن باشد؟ دررساله فضیل رسان ـ از اصحاب امام باقر و صادق 8 ـ که فهرست شهدایکربلاست از عبدالله بن الحسین و عبدالله بن الحسن هر دو یاد شده است.
12 . قاسم بن حسن: وی توسط سعید بن عمرو ازْدی کشته شد. ابن سعدمینویسد: این بچه در حالی که پیراهنی پوشیده بود و کفشی بر پا داشت که بند لنگه چپ آن پاره شده و به پایش آویزان بود، به میدان آمد. عمرو بن سعیدازدی[!] بر او ضربتی زد که وی افتاد و در همان حال عمویش را صدا زد. امامحسین ـ علیه السلام ـ بر عمرو حمله کرد و عمرو که دستش را بالا آورده بودتا از خود دفاع کند، دستش از مرفق قطع شد. در این بین، کوفیان برای نجاتعمرو هجوم آوردند که در اثر این هجوم و فشار عمرو زیر دست و پای اسبانکشته شد. امام حسین ـ علیه السلام ـ بالای سر قاسم ایستاد و گفت: عزّ علیعمِّک أن تدعوه فلایُجیبک، أو یُجیبک فلا یَنْفعک. بر عمویت دشوار است کهاو صدا بزنی و نتواند پاسخت را بدهد، یا اگر پاسخ دهد، سودی برای تونداشته باشد. آن گاه امام حسین ـ علیه السلام ـ دستور داد تا قاسم را به خیمهآورده، نزد بدن علی اکبر گذاشتند. ابومخنف گزارش شهادت قاسم را از زبانحُمَید بن مُسلم اَزْدی، مفصّلتر آورده است: نوجوانی به میدان آمد، صورتشچون ماه؛ در دستش شمشیر، پیراهن بر تن و کفشی که بند تای چپش باز بود،بر پا داشت. عمرو بن سعد بن نفیل گفت: من به او حمله میکنم. حُمَید گوید:به او گفتم: سبحان الله! چرا تو؛ کسانی هستند که از تو کفایت میکنند.
گفت: بهخدا به او حمله میکنم. وی حمله کرده، شمشیری بر سر آن نوجوان نواخت.غلام با صورت به زمین افتاد و عمویش را صدا کرد. حسین مانند شیری خودرا بالین او رساند. آن حضرت ضربتی حواله عمرو کرد و زمانی که عمرودستش را جلوی شمشیر گرفت، از مرفق قطع شد. فریادی کشید و کوفیانآمدند تا او را از دست امام حسین ـ علیه السلام ـ نجات دهند که در آن حیص وبیص زیر پای اسبان کشته شد. حسین بالین آن نوجوان آمد، در حالی کهپاهایش را تکان میداد و روی زمین میکشید. امام حسین ـ علیه السلام ـ گفت:دور باشند از رحمت خدا مردمانی که تو را کشتند. در قیامت کسی جز جدّ توخصم آنان نخواهد بود. بعد گفت: عزّ واللّه علی عمّک أن تدعوه فلایُجیبک أویُجیبک ثم لایَنفعک. آن گاه وی را در بغل گرفت و سینه او را به سینهاشچسباند. سپس وی را آورد و نزد فرزندش علی اکبر و دیگر کشتههایی که ازاهل بیتش در آنجا بودند، گذاشت. پرسیدم: این نوجوان که بود؟ گفتند: قاسمبن حسن بن علی بن ابیطالب.
13 . عون بن عبدالله بن جعفر: توسط عبدالله بن قُطْبة الطائی کشته شد.بلاذری هم میگوید که عون توسط عبدالله بن قطبه کشته شد. دینوری از عدی [عون] ابن عبدالله بن جعفر
ج یاد کرده که به دست عمرو بن نهشل کشته شدهاست.مادر عون بنا به نقلی «جمّانه» دختر مسیب بن نجبه فزاری و بنا به نقلدیگر، زینب دختر علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ بوده است.
14 . محمد بن عبدالله بن جعفر: توسط عامر بن نهشل تمیمی کشته شد.
ابن سعد میگوید: دو فرزند عبدالله بن جعفر به همسر عبدالله بن قطبة الطائیپناه بردند، در حالی که بالغ نبودند. عمر بن سعد اعلام کرده بود: هر کس سریبیاورد هزار درهم خواهد گرفت. عبدالله بن قطبه به منزل رفت. همسرش بهاو گفت: دو کودک به ما پناه آوردهاند، دوست داری منت بر آنان بگذاری و آنانرا به مدینه به خانوادهشان بسپاری؟ گفت: آری به من نشانشان ده. وقتی آنان رادید، سرشان را از تنشان جدا کرد و سرها را نزد عبیدالله برد که چیزی به اونداد (و به روایت بلاذری حتی دستور ویران کردن خانهاش را هم داد!) اینهمان حکایتی است که شیخ صدوق برای فرزندان مسلم بن عقیل روایت کردهاست. بلاذری هم به روایتی دیگر به اختصار در دو سطر خبر این دو کودک راکه آنان را از عبدالله بن جعفر دانسته، مانند آنچه را که ابن سعد آورده، گزارشکرده است.
15 . مسلم بن عقیل بن ابیطالب: نماینده امام حسین ـ علیه السلام ـ در کوفه کهبه دستور عبیدالله بن زیاد در هشتم ذی حجه سال 60 کشته شد.
16 . جعفر بن عقیل: توسط بشر بن حَوَط همدانی یا عروة بن عبدالله خثعمیکشته شد. بلاذری نفر دوم را قاتل جعفر دانسته، و دینوری هم مینویسد:عبدالله بن عروه خثعمی با تیری او را کشت. روایت امام باقر ـ علیه السلام ـ نیز چنین است.
17 . عبدالرحمان بن عقیل توسط عثمان بن خالد بن اسیر جهنی و بِشْر [بشیر] بن حَوَط قایضی
ج کشته شد. در انساب نام قاتل، نشر بن شوط عثمانی ضبطشده است!
18 . عبدالله اکبر بن عقیل به دست عمرو بن صبح الصّدائی کشته شد. مدائنیقاتل او را عثمان بن خالد جهنی و مردی از همدان دانسته است.
19 . عبدالله بن مسلم بن عقیل: توسط عمرو بن صبح (صبیح) الصّدائی یا اسیدبن مالک حضرمی کشته شد. این سخن ابن سعد است. در حالی که بلاذری ودینوری نوشتهاند: عمرو بن صبیح الصیداوی (به تفاوت نام پدر و لقب اوتوجه کنید) او را با تیر زد و پس از آن مردم کوفه بر سر عبدالله ریخته وی راکشتند.
ابومخنف پس از خبر شهادت علی اکبر مینویسد: عمرو بن صبیح صدائیعبدالله بن مسلم را با تیر زد، به گونهای که دستش با تیر به صورتش چسبید.پس از آن تیر دیگری بر قلب او زد. بلاذری از رقاد الجنبی یاد کرده است کهبعدها میگفت: یکی از جوانان آل حسین را چنان تیری زدم که همان طور کهدستش روی صورتش بود، دستش به صورتش چسبید؛ و پس از بیرون کشیدهشدن تیر، هنوز نوک تیر یعنی پیکان آن در صورتش باقی مانده بود.
20 . محمد بن ابیسعید بن عقیل توسط لَقیط بن یاسر جُهَنی کشته شد.دینوری نام او را محمد بن عقیل بن ابیطالب یاد میکند که لقیط بن ناشرجُهَنی با تیر او را کشته است.
21 . مردی از آل ابولهب و طبعا هاشمی که نامش روشن نشد.
22 . ابوالهیّاج از نوادگان ابوسفیان بنحارث بنعبدالمطّلب که شاعر هم بودهدر کربلا به شهادت رسیده است.
23 . سلیمان غلام آزاد شده امام حسین ـ علیه السلام ـ که به دست سلیمان بنعوف حضرمی کشته شد. پیش از این گذشت که وی حامل نامه امام به شیعیانبصره بود، و در آنجا به دستور ابن زیاد کشته شد.
24 . مَنْجح (یا مُنْجح) غلام آزاد شده امام حسین ـ علیه السلام ـ .
25 . عبدالله بن بُقْطر برادر رضاعی امام حسین ـ علیه السلام ـ که در کوفه ازفراز قصر به پایین افکنده شد و به شهادت رسید.
تا اینجا نام افرادی بود که ابن سعد یاد کرده بود. اما برخی نامهای دیگر:
26 . عبیدالله بن عبدالله بن جعفر: ابوالفرج اصفهانی به نقل از نسابه معروفیحیی بن حسن علوی میگوید: وی نیز در طف همراه امام حسین ـ علیها السلام ـ به شهادت رسید.
27 . محمد بن مسلم بن عقیل: بنا به روایت ابوالفرج، به نقل از امام باقر ـ علیهالسلام ـ قاتل وی ابوجرهم اَزْدی و لقیط بن ایاس جهنیبودهاند.
28 . علی بن عقیل بن ابیطالب: ابوالفرج روایتی در باره شهادت وی در کربلاآورده است. وی در جای دیگری، به نقل از محمد بن علی بن حمزه، خبری درباره کشته شدن ابراهیم بن علی بن ابیطالب در کربلا آورده و افزوده است کهدر هیچ کتاب نسبی یادی از او نیافته است.
29 . عبیدالله بن علی بن ابیطالب: خلیفة بن خیاط به نقل از «ابوالحسن»آورده است که وی با امام حسین ـ علیه السلام ـ در کربلا شهید شد. مادر وی،رباب دختر امریء القیس بوده است. گفته شده است که این سخن خطاست؛زیرا وی در یوم المذار به دست اصحاب مختار کشته شد!
30 . ابوبکر بن القاسم بن حسین بن علی: خلیفة بن خیاط وی را نیز در جملهکشتگان کربلا دانسته است.
ابن اعثم ضمن یاد از اسامی شهدای از اهل بیت، و بیان ترتیب شهادت آنان،برای هر کدام رجزی آورده و از این حیث، از بقیه منابع ممتاز است. این اشعاربیشتر در معرفی نسب و خاندان آنان و نیز در باره امام حسین ـ علیه السلام ـ وشخصیت آن حضرت است. احتمال دارد که دست کم، برخی از این رجزها،مربوط به زمانی بعد از حادثه کربلا باشد که به متون تاریخی متصل شده است!
ـ اما کسانی از اهل بیت که از ماجرای کربلا نجات یافتند، به نقل ابن سعد اینانند:
علی بن الحسین: امام سجاد ـ علیه السلام ـ که نسل امام حسین ـ علیه السلام ـاز طریق وی باقی مانده است. وی در کربلا مریض و در خیمه در کنار زنان بود.علی بن الحسین که همسرش «ام محمد دختر امام حسن ـ علیه السلام ـ » نیزهمراه کاروان بود، در این وقت بیمار بوده و سخت از وی مراقبت میشد.شمر ملعون با اشاره به وی گفت: این را هم بکشید. مردی کوفی فریاد زد:سبحان الله! آیا جوان نورسی را که مریض است و نجنگیده میکشید؟ در اینوقت عمر سعد گفت: متعرض زنان و این مریض نشوید. علی بن الحسین میگفت: در آن وقت مردی از آنان مرا پنهان کرده، در جایی منزل داده، از من نگهداری میکرد و هر بار که نزد من میآمد و میرفت گریه میکرد؛ چنان کهمن گفتم اگر وفایی نزد مردم مانده باشد، نزد این مرد است.
یکباره منادی ابنزیاد فریاد زد: علی بن الحسین نزد هر کسی هست او را بیاورد و سیصد درهمبگیرد. این مرد نزد من آمد و همان طور که گریه میکرد، دست مرا به گردن منبسته! میگفت: میترسم. آن گاه مرا بیرون برده و دست بسته تحویل داده،سیصد درهم را گرفت. مرا گرفتند و نزد ابن زیاد بردند.
حسن بن حسن بن علی که نسل او باقی است.
عمرو بن حسن بن علی که نسلی از او برجای نمانده است.
قاسم بن عبدالله بن جعفر.
محمد بن عقیل.