هر وقت اسم فرهنگ می آید از پیرزن بانمک همسایه گرفته تا آقا عبدالله شاطر نانوایی و راننده بد خلق تاکسی خط گرگان - چهار راه نظام آباد، نطق های کوبنده و مالنده و یواشنده از خودشان ارائه میکنند، گاها در بین صحبت هاشان حرف از "هورک هایمر" و "آدرنو"و شاید "هابرماس" هم میزنند. بعضی وقت ها مجبورم آنقدر به صحبتشان که گل انداخته توجه کنم که نان ها سرد می شود و صدای بوق ماشین پشت سری سر چهار راه ممتد می شود و غذای پیرزن همسایه ته می گیرد. اما آخرش چیزی دست گیرت نمی شود. به خانه که می رسی هیچ تغییر فرهنگی در خودت احساس نمی کنی. مقادیری ناسزا به زمین و زمان و غیبت پشت سر مادر زنِ پسرِ برادر زادهِ همسایه در ذهنت دو دو میزند و شاید هدف مندی یارانه ها هم تازگی به موارد فوق اضافه شده .
یک روز که داشتم پیاده میرفتم خانه دیدم یک عده از بچه های مدرسه راهنمایی دارند با سرو صدا و خنده های بلند از آن سمت خیابان به سمت میدان حرکت میکنند. سعی میکردند توی پیاده رو راه بروند اما خوب نه به خاطر بی فرهنگی بلکه به خاطر کم عرض بودن پیاده رو و نهرهای فاضلاب جاری در جلوی ناودان برخی منازل، گه گاه از روی جوی میپریدند و میآمدند وسط خیابان؛
خوب در عالم بچگی حرف هایی هم بینشان رد و بدل می شد و گاه الفاظی استفاده می شد که مطمئنا از نظر اخلاقی مناسب نبود. وقتی از کنارشان رد می شدم یکی که فهمیده تر به نظر می رسید رو کرد به جمع و گفت :"بی فرهنگ بازی در نیارید." ...
شاید وقتی این حرف را می زد از نظریه هیچ یک نظریه پردازان معاصر و متاخر خبر نداشت اما نکته ای کلیدی و مهمی گفت که من بعد از سالها در کلاس های دانشگاه آنرا آموخته بودم. فرهنگ در جامعه اسلامی چیزی جز اخلاق نیست. فکر که می کنم کمتر دیده ام فرهنگ را کسی در کنار اخلاق تعریف نکند.
یاد سخنرانی سید که می افتم می بینم حدیث هم دارد. سید پیشنماز مسجد ما نیست اما بعضی وقت ها که حاج آقا دیر می کند می آید و صاف می رود توی محراب و به قول خودمان سجاده را معطل نمی گذارد. بین دو نماز هم یک حدیث کوتاه می گوید. تا میآیم به خودم که چه گفت تکبیر نماز دوم را گفته و شروع کرده. چه خوب که کوتاه و بی تکلف پیامش را به مخاطبانش می رساند، شاید به این خاطر که جوان است.
داشتم حدیث را می گفتم، (از دست این سید که نوشته ما را هم این طرف و آن طرف می کشد...!) حدیث این بود : پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : همانا مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم.
اکثر مردمی که دور و بر ما هستند از پیرزن همسایه تا شاطر محل و راننده بد خلق و پسر کلاس دوم/الف گرفته همه فرهنگ را می فهمند و دوست دارند در موردش بگویند، اخلاق را می فهمند و دوست دارند که از آن بهره ببرند، اما چه کسی باید این ها برایشان تعریف کند؟! چه کسی باید با لطافت و ظرافت مکارم اخلاق را ترویج کند؟!
نظریه فرهنگی امام خمینی(ره) تاکید بر انسان فرهنگی دارد، اوست که نظام فرهنگی جامعه را سمت و سو می دهد. یک انسان با عملکرد خود میتواند ترویج فرهنگ کند و برای ترویج ارزشها و باورهای یک فرهنگ باید انسان هایی باشند، متدین به آن فرهنگ. آیا اخلاق چیزی جز این است؟
با خودم که سر حساب می شوم می بینم مثل سید کم داریم، اگر هم داریم نمی دانیم. چرای آن را نمی دانم اما فکر کنم رسانه ها در دست سید ها نیست. شاید اسمشان را پای فیلم ها بنویسند که مردم خوشحال شوند اما واقعا یک انسان فرهنگی در فیلم هایشان دیده می شود! سید ها حدیث را سریع و بی آلایش می گویند، بر حرف خدا و رسولش حاشیه نمی زنند، عینش را که بگویی کلام تو میشود کلام خدا. خیلی وقت است که کلام خدا را در سینما ها ندیده ام...
خوب تقصیر خودم است. مگر چند وقت یکبار سینما می روم! مگر چقدر وقت دارم! کاش می شد مثل سید کوتاه بسازند، کوتاهِ کوتاه. نه برای من فقط، شاطر عبدالله مگر چقدر وقت دارد، راننده بد خلق خط میدان گرگان – چهار راه نظام آباد هم.
یک بار از سید شنیدم که می گفت هر وقت می خواهد حدیث برای مان بخواند قبل از آنکه بیاید مسجد ذکر می خواند و تسبیح می گوید و از خدا می خواهد که آنچه میگوید در راه رضای او باشد و ذره ای نفسانیت در آن نباشد.
کار فرهنگی یعنی همین. یعنی اینکه تلاشت را بکنی، مطالعه ات را بکنی، وضو بگیری و دل را به صاحبش بسپاری، آوردن دل های مردم وسط میدان دیگر کار خودش است.